وژم و وژت
.:: Your Adversing Here ::.
 

سوتک

  • نوشته : حجت لنگانی
  • تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
  • طرز فکر بچه ها؟

    شما طرز فکر بچه‌ها را عوض کنید آن‌ها خودشان پوشش خود را انتخاب خواهند کرد؛ شما نمی‌خواهد مدلش را بدوزید و تنش کنید ! او خودش انتخاب می‌کند. شما رابطه عاشقانه بین او و عالم وجود برقرار کنید، او خودش به نماز می‌ایستد. هی به زور بیدارش نکنید !

    دکتر علی شریعتی / زن / صفحه

     

  • نوشته : حجت لنگانی
  • تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
  • شمع( دکتر شریعتی )

     تا‌ سحر ای‌ شمع‌ بر با‌لین‌ من‌

    امشب‌ از بهرخدا بیدار با‌ش‌  

    سا‌یه‌ غم‌ نا‌گها‌ن‌ بردل‌ نشست‌ 

    رحم‌ کن‌ امشب‌ مرا غمخوار با‌ش‌ 

    کا‌م‌ امیدم‌ بخون‌ آغشته‌ شد 

    تیرها‌ی‌ غم‌ چنا‌ن‌ بر دل‌ نشست‌  

    کا‌ندر این‌ دریا‌ی‌ مست‌ زندگی‌ 

    کشتی‌ امید من‌ بر گل‌ نشست‌ 

     آه‌! ای‌ یا‌ران‌ به فریا‌دم‌ رسید 

    ورنه‌ امشب‌ مرگ‌ بفریا‌دم‌ رسد  

    ترسم آن شیرین‌تر از جانم ز راه 

    ورنه‌ امشب‌ مرگ‌ بفریا‌دم‌ رسد 

    گریه و فریاد بس کن شمع من 

    بر دل ریشم، نمک دیگر مپاش  

    قصّه ی بی تابی دل پیش من 

    بیش ازین دیگر مگو خاموش باش  

    جز توام‌ ای‌ مونس‌ شب‌ها‌ی‌ تا‌ر 

    در جها‌ن‌ دیگر مرا یا‌ری‌ نما‌ند 

    زآن همه‌ یا‌ران‌ بجز دیدار مرگ‌ 

    با‌ کسی‌، امید دیداری‌ نما‌ند  

    همدم‌ من‌ ، مونس‌ من‌، شمع‌ من‌ 

    جز تواَم‌ دراین‌ جها‌ن‌ غمخوار کو؟ 

     واندرین‌ صحرای‌ وحشت‌ زای مرگ‌ 

    وای‌ بر من،‌ وای‌ بر من،‌ یا‌ر کو؟  

    اندر این‌ زندان‌، من‌ امشب‌، شمع‌ من‌ 

    دست‌ خواهم‌ شستن‌ ازاین‌ زندگی‌  

    تا‌ که‌ فردا همچو شیران‌ بشکنند 

    ملــتـــــم‌ زنجیــرها‌ی‌ بنـــدگی‌

     

  • نوشته : حجت لنگانی
  • تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:دکتر شریعتی,شعر,
  • گمشده ( دکتر شریعتی )

               

       هرکسی گمشده ای دارد،

    و خدا گمشده ای داشت. 

    هرکسی دوتاست، 

    و خدا یکی بود. 

    و یکی چگونه می توانست باشد؟ 

    هرکسی به اندازه ای که احساسش می کنند، هست، 

    و خدا کسی که احساسش کند، نداشت. 

    عظمت ها همواره در جستجوی چشمی است که آن را ببیند. 

    خوبی ها همواره نگران که آن را بفهمند. 

    و زیبایی همواره تشنه ی دلی است که به او عشق ورزد. 

    و قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد. 

    و غرور در جستجوی غروری است که ان را بشکند. 

    و خدا عظیم بود و خوب و زیبا و پر اقتدار و مغرور، 

    امّا کسی نداشت. 

    و خدا آفریدگار بود و چگونه می توانست نیافریند. 

    زمین را گسترد و آسمان ها را بر کشید. 

    کوه ها برخاستند و رودها سرازیر شدند و دریاها آغوش گشودند. 

    و طوفان ها برخاست و صاعقه ها درگرفت. 

    و باران ها و باران ها و باران ها. 

    “در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود“. 

    و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود. 

    و با نبودن چگونه توانستن بود؟ 

    و خدا بود و با او اعدام بود. 

    و عدم گوش نداشت. 

    حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم. 

    و حرف هایی هست برای نگفتن، 

    حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند. 

    و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد. 

    حرف های بی قرار و طاقت فرس 

    که همچون زبانه های بی تاب آتشند. 

    کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند. 

    اینان در جستجوی مخاطب خویشند. 

    اگر یافتند آرام می گیرند 

    و اگر نیافتند ، روح را از درون به آتش می کشند.

     و خدا برای نگفتن، حرف های بسیار داشت. 

    درونش از آن ها سرشار بود. 

    و عدم چگونه می توانست مخاطب او باشد؟ 

    و خدا بود و عدم. 

    جز خدا هیچ نبود. 

    در نبودن، نتوانستن بود. 

    با نبودن، نتوان بودن. 

    و خدا تنها بود. 

    هرکسی گمشده ای دارد. 

    و خدا گمشده ای داشت.

  • نوشته : حجت لنگانی
  • تاریخ: شنبه 16 دی 1386برچسب:,
  • صفحه قبل 1 صفحه بعد


    wezhem-wezhet

    حجت لنگانی

    wezhem-wezhet

    http://wezhem-wezhet.lxb.ir

    وژم و وژت

    سوتک

    وژم و وژت

    سلام ممنون از این که به وبلاگ خودتون سر زدید امیدوارم خوشتون بیاد خودم و خودت

    وژم و وژت